پرستوی ناز من. . . توی این هفته شما عاشق نون پنیر شدی.آخر شب که مسواکتم زدی و به قول خودت روی ما -من و بابایی - بپر بپرتو کردی , یه دفعه هوس نون پنیر میکنی.اونم نه ساندویچ... فقط لقمه لقمه .... فقط مامانی بیاره ... دیشب که هوس نون پنیر کردی بابایی گفت : پسرم من برات می آرم.شما گفتی : نه بابایی شما بخواب . بعد رو به من کردی و میگی: مامانی بگو مادرش براش میاره امروز صبح که بابایی رفت مدرسه, من کنارت دراز کشیدم که خوابم برد.ساعت هفت ونیم با صدای گریه ی تو از جا پریدم.فکر میکنی چرا گریه میکردی؟؟؟؟چی میخواستی؟؟؟؟ نون پنیر...من نون پنیر میخوام. پا شدم یه لقمه واست آوردم.گرفتی دستت و خوابیدی.تا خواستم از دستت بگیرمش دوباره بی...