درد دل 23
شيرين زيباي من...
پسرك عزيزم...
سلام ماماني..اميدوارم الان كه در حال خوندن اين مطلبي سالن و شاد باشي.نمدونم چه جور مادري برات بودم.ولي اينو بدون كه تمام سعيمو براي خوب تربيت كردن تو ميكنم.من خيلي حساسم.وقتي توي جمع با بچه ها بازي ميكني همش دلم ميخواد كنارت باشم،وقتي كسي اذيتت ميكنه دلم ميخواد بيامو سريع دعواش كنم ولي ميدونم كه اين كارا خيلي بده،ميدونم اين كارا باعث ميشه كه خيلي لوس بشي و وابسته به من..ولي توي فاميل اين جا افتاده كه همش مامانها به جاي بچه هاشون حرف ميزنن وبه جاي اونها از حقشون دفاع ميكنن.من دوست دارم تو متكي به نفس خودت باشي ولي طاقت ندارم ببينم كسي بهت زور ميگه.توي فاميل با اينكه همه ي بچه ها از تو بزرگترن ولي وقتي مشكلي بين شما ها پيش مياد هركس فقط طرف بچه ي خودشه و اصلا به كوچيكي و بزرگي بچه نگاه نميكنن.البته اين چيزا خيلي مهم نيست براي من شخصيت و آينده ي تو خيلي مهمتره.دلم نميخواد لوس و بچه نهنه باشي يا آنقدر مغرور بشي جز خودت كسي رو به حساب نياري و مدام همبازيهاتو مسخره كني.دلم ميخواد خوب تربيتت كنم وبراي اين كار تمام سعيمو ميكنم...يه كم دلم از بعضي ها پره...
پسرم يه ماجراي بد ديگه...زهرا جون گفت كه امسال نميتونه بياد و پرستاره تو باشه.نمي دوني از صبح تا حالا چه حالي دارم.حسابي افسرده ام.نميدونم چكار كنم.دارم دنبال يه خانم ميانسال قابل اعتماد ميگردم كه بياد وكنارت بمونه.اول برام خيلي مهم بود كه پرستارت جون باشه تا حوصله بازي با تو رو داشته باشه ولي الان كه بزرگتر شدي و خودت با انواع بازيها و كارتونها خودتو سرگرم ميكني يه خانم ميانسال هم خوبه.وقتي شيفت صبح باشم كه تو تا ساعت ده ، يازده خوابي و منم ساعت يك ميام وقتي هم ظهر باشم كه از ساعت يازده تا يك با پرستاري.دعا كن جووون دلم كه يه خانم خوب پيدا بشه تا با خيال راحت تورو بهش بسپارم و به عشق ديگر زندگيم يعني معلمي برسم...
ديگه آه و ناله بسه بريم سراغ عكساي گل گلكم:
كمك به مامان:
اينم صبحانه ي مخصوصت.كوكوي مرغ:
يكي از كارهاي اين روزات اينه كه بري سراغ لبسهاي قديمي و با ذوق و شوق اونارو بپشوي:
اينجا هم بابايي داشت ميرفت بيرون با شوخي بهت گفت : من كه فقط يه نوشمك واسه ماماني ميخرم و شما هم اينجوري با قهرت هلاكم كردي:
اينم عكس كتابهاي تازه و كارهاي شما:
اينم خونت توي حياط خلوت:
اينم درخت پسر هنرمندم:
اينو ببين.سه سالگي:
نه ماهگي:
عشقم اينجا داري مثل مار ميخزي..در واقع داري به من ياد ميدي:
عاشق رنگ كردن شيري:
اينم پارك ملت: