واژه های مخصوص بردیا جوونی2
بردیا جوونم ، عزیزترین مامانی
از اولین لحظه تولدت تا الان همه کارات برام شیرین و جذاب بوده، نشستنت ، راه رفتنت ، خنده هات و......از همه جذاب تر حرف زدنت.عاشق شیرین زبونیهاتم.بعضی وقتا حرفایی میزنی که شاخ در میارم که تو این کلماتو از کجا یاد گرفتی....چند روزی هست که ورد زبونت این جمله ها شده :
مشترک مورد زدر خاموش میباشد
چراغها را خاموش کنید.
درب خورو باز میباشد.
اینم کلمه های خاص خودت تربچه ی من :
هاما هاماپا هواپیما
توفولو کوچولو
سوواده جون سودابه جون
ششمیر شمشیر
مارلومک مارمولک
خوش میذگره خوش میگذره
شغلم شلغم
هه ذره یه ذره
ککست شکست
تصبیر تصویر
چیچار چیکار
لبلاگ وبلاگ « مامانی مرسی که برام لبلاگ درست کردی»
الان یه هفته است که شما آقای پلیسی.یکسره تفنگتو میزاری لای کش شلوارتو مارو دستگیر میکنی و میبری زندان.امروزم که آقا دزده شدی و همه وسایل آشپزخونه رو دزدیدی و توی اتاق خودت قایم کردی.یک ساعت التماست کردم که : مامانی غذام سوخت دستگیره هارو بده.تو هم میگفتی من که بردیای شما نیستم من آقا دزده ام.اگه زیاد حرف بزنی خودتم میدزدما..........