عشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوونعشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
بهراد پسرک شیرین مابهراد پسرک شیرین ما، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

بردیـــ♥ـا و بهــ♥ــراد در آیینــ♥ــه

نیمه ی پر لیوان...

1392/5/3 13:16
نویسنده : مامانی
2,725 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق شیرین من...

یه سلام مخصوص هم به دوستای گلم...

پسر طلای من، الان دقیقا بیست روزه که بابایی رو ندیدیم.فکر کن!!! یک امر محال اتفاق افتاده.نمی دونم چطوری افسرده نشدم....البته میدونما...به خاطر اینکه جایی که هستیم جای خوبیه.ایندفعه میخوام از نیمه ی پر لیوان واست بگم:

اینجا من در اوج بیکاری و استراحت مطلق به سر میبرم.شبها تا سحر بیداریم و روزها تا ظهر خوابیم و البته شما هم نقل مجلسی و پا به پا با ما همراهی.شبها با خاله ها توی اتاقشون ـ یا اتاق حاتی یا فاطی ـ جمع میشیم و کلی با هم میگیم و میخندیم.از قدیما و از خاطره هامون حرف میزنیم.نمیدونی این حرف زدنا چه کیفی داره.بیشتر عصرها هم من و مامان جون توی ایوون میشینیم و درد دل میکنیم.منم که هیچ کاری ندارم و واسه خودم کتاب میخونم و قرآن میخونم و به شما میرسم و البته پای کامپیوتر نت گردی میکنم.

خوشحال میشم ادامه رو بخونید

وقت واسه بازی هم زیاد داریم.پسرکم ، شما خیلی علاقه ای به توپ بازی نداشتی ولی تازگیها چنان شوتی میزنی که نمیشه گرفت!!هیپنوتیزم

بردیا

چند شب پیش عمه ام اینا مهمونمون بودن .من یه پسر عمه دارم که استاد کارته است.خیلی هم خوش اخلاقه و کلی با شما دوست شده بود وباهات بازی میکرد.قبلا برات گفته بودم که پسر عمه ام کاراته کاست.وقتی دیدیش بهش گفتی : به من کاراته یاد میدین که همه چیزو خورد کنم!! اونم بهت یاد داد:

بردیا

این پسر عمه ام یه پسر داره به اسم رائف.تازه که اومده بودن صداش میزدی : بابای رائف...وقت رفتن شده بود : عموووو جووون....

عکس نگیر مامانی:

بردیا

اینجا درحال کشیدن یه مدرسه با گچ هستی...

بردیابردیا

بردیابردیا

اینم عکس درختای میوه ی حیاط مامان جون:

باغ

و در آخر....عشقم...دانی که به دیدار تو چونم تشنه.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

مامان ایمان جون
3 مرداد 92 15:06
وای خوش به حالت ,چه کیفی داره...


ایییییییییی خـــــــــــــــــدا
چرا من خواهر ندارم


پس من چی ام خواهر...
مامان ایمان جون
3 مرداد 92 15:09
اوه اوه بردیا کاراته هم که یاد گرفتی,دیگه هیچی رو سالم نذار باشه؟؟؟؟؟؟؟؟ چه میوه هایی به به منم میخوام!
مامان ایمان جون
3 مرداد 92 15:10
مامان یاسمن و محمد پارسا
3 مرداد 92 18:17
خوش بگذره مامان ای شیطون شما پسرها کاراته بلد بشین دیگه وای


آره به خدا...
مامان کوثری
3 مرداد 92 18:51
خوش به حال بردیا جون حسابی داره حال میکنه خوبیش اینجاست کسی بهش کاری نداره صفاست
خصوصی داری گلم
راستی میدونم چقدر دلتنگ همسری هستی


واقعا...
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
3 مرداد 92 18:59
سلام عزیزم اسبی که فرستاده بودی تازه نفس بود منو زودی رسوند



عزیزم چه خوب خوشحالم که همه چی بر وقف مردادته امیدوارم همیشه خوش باشی فقط یه خواهش کو چولو ازت دارم بیا خصوصی لطفا


ممنون...
الهام مامان علیرضا
3 مرداد 92 19:16
دور هم بودن هم خوش میگذره مامانی
جای آقاتون خالی نباشه
جه همه توپ داری بردیا جونم
راستی بردیا برای پدرش بی تابی نمی کنه؟
خوش بگذره عزیزم


ای خواهر...این پسمل ما خیلی بی خیاله...
مسیحا
3 مرداد 92 19:21
به به استراحت مطلق و گپ و گفت و بازی و میوه و ....... فقط اگه بابایی هم پیشتون بود دیگه چیزی کم نداشتید


گل گفتی عزیزم...
بابایی
3 مرداد 92 19:37
زان شبی که وعده کردی روزِ وصل

روز و شب را می‌شمارم روز و شب . . .




در هوایت بیقرارم روز و شب...


مامان سید عرشیا
3 مرداد 92 20:15
انشاله جای بابایی خالی نباشه عزیزم. باز خوبه پیش مامانت اینا هستین و خدا را شکر بهتون خوش میگذره . بردیا جونو ببوس


ممنون گلم...
پرهام ومامانش
3 مرداد 92 23:33
سلام مامانی
حالشو ببر
ولی خودمونیم هیچ جا وطن نمیشه واز همه مهمتر هیچ جا گیلان نمیشه؟!


واقعا گل گفتی گلم...
مامان علی مرتضی
3 مرداد 92 23:46
سلام دوست عزیز خوبی خانمی ؟بردیای عزیزم خوبه ؟آبو هوای صومعه سرا چه طوره؟میگم زمستونا اونجا برف میاد؟خوشحالم که بهتون خوش گذشته سلام مخصوص به ابجیا ومامان گلت برسون.


ممنون.الان که هوا کمی ابری و بارونیه.آره بابا زمستون هم کمی برف داریم.
مامان علی مرتضی
3 مرداد 92 23:56
خصوصی.راستی شماره کدتونو توی نتایج زدم نمیاد ببین چ خبره؟


چرا؟؟؟؟
مامان آرتین
4 مرداد 92 0:35
ممنون که به ماسر میزنید.کلی با پسری خوش میگذرونیدااااااولی ایشالله زود زود بابایی هم میاد پیشتون


خواهش میکنم.مرررررررررسی.
مامان مانی
4 مرداد 92 1:43
سلام عزیزم ایشاا... که زودتر با همسری همدیگه رو میبینین
وای پسرمون تو کاراته استعداد داره ها
قربونش برم ببوسش


فدات بشم خاله مهربون.
زهره مامان آریان
4 مرداد 92 2:02
امیدوارم هرچی زودتر بابایی بیاد و دلتنگی شما مادر و پسر رفع بشه . در کنار هم خوش باشید.
از روزهای در کنار هم بودن با خانوادتون نهایت لذت رو ببرید.
ماشالله به این پسر کاراته کار


خیلی ممنون خاله جون.چشم.آریان جونو ببوس.
بتی مامی ناتان
4 مرداد 92 2:23
سلام خوش بحالت میگی بیام اینجا غصه بخورم من هم خواهرم رو میخوام


خدا نکنه غصه بخوری خانمی.اگه قابل بدونی منم خواهرت
ابجی (آرمان)
4 مرداد 92 2:28
الهی عزیزکم کاراته بازم که شدی. ایشالله همیشه سرت گرم باشه


مرسی خوشگل خانم.
مامان ماهان نفسی
4 مرداد 92 2:56
وای عزیزم من عاشق اون عکس بردیا شدم که دستاشو گرفته جلوی صورتش ازش عکس نگیری یه بوسش کن از سمت من


این کار همیشگیشه.ممنون
مامان امیررضا
4 مرداد 92 3:13
سلام عزیزم
به به
خوش به حالت ای کاش مامان و بابای منم زنده بودنو میرفتم پیششون

خدا رحمتشون کنه...
مامان امیررضا
4 مرداد 92 3:14
منم از این میوه های خوشمزه میخوام
آدرس بدین بیاییم


تشریف بیارین خاله جون.ولی هنوز کالن..
مامان حسام كوچولو
4 مرداد 92 3:40
انشالله كه به زودي خبر شادي شما و برگشتن همسرتون رو بخونيم.
وايييييييييييييي چه عكساي باحالي. جز غم فراغ بقيه ش صفا سيتي يه ديگه


ممنون...ایشالا...آره دیگه..
مامان حنانه زهرا
4 مرداد 92 5:00
وای عزیزم چقد سخت من جای تو بودم تاحالا دیونه شده بودم
دوری وحشتناکه خیلی
خداپسر قند عسل شیطون بلا روبرات نگه داره.
همیشه به سفر وخوشی در این مورد خوش بحالتون

خانمی منم دست کمی از دیوونه ها ندارم...

فرزانه مامان آرین مهر
4 مرداد 92 8:22
سلام خدارو شکر که روحیتون بهتره انشالله این روزها هم بخوبی بگذره وزود جمع خونوادگیتون دوباره سه نفره بشه .بردیای عزیز را میبوسم


ممنون خاله...آرین مهر گلمو ببوس.
مامان علي خوشتيپ
4 مرداد 92 10:18
آخي عزيزم...واي دوري از شوهر خيلي سختهانشاالله زودتر ديدارها تازه بشه
ماشاالله به اين پسر ورزشكار
انشاالله جمعتون هميشه شاد باشه


خیلی لطف داری گلم.
مامان بردیا
4 مرداد 92 10:48
وای چه میوه هایی توی ماه رمضون اخه نشون ندهخدارو شکر که به بردیا جونم خیلی خوش میگذره شما هم اینهمه دلتنگی نکن عزیزم زودی اقای شوهر کارشون بسلامتی تمام میشه ومیان پیشتون موفق وشاد باشین همگی روزهای خوب مستدام


آخ شرمنده....ممنونم عزیزم.
مامان راضیه
4 مرداد 92 11:31
سلام به مامان مهربون و دلتنگ
غصه نخور عوضش مامانی وقتی شوشوت میاد اینقدر خوبه اینقدر کیف میده بعد این مدت دیدش یه حس عجیبی آدم داره مثل اون روزای اول ...
خلاصه که ایشالا زودی میان و دلتنگی ها به پایان میرسه و میام می بینیم پست اومدنشون و گذاشتی
و خداروشکر که همه چیز خوب و آرومه
خوش باشید همیشه
این پسرا بدون آموزش همه چیزو خورد می کنن دیگه اگه کاراته بلد باشن چی میشه خدا صبر بده بهت خواهر

راست میگی گلم.مثل روزای اول....ممنون
فهیمه مامان سینا
4 مرداد 92 15:15
ای جان بردیای کاراته کار
چه خوبه که بهتون خوش میگذره...
ایشالا بابای بردیا هم زودتر کاراش تموم شه و بیاد پیشتون


سلام.چه عجب از شما...ممنون
مامان مهدیار
4 مرداد 92 16:15
ای جاااااااااااااااان

بردیا جونم عکسات خیلی خوکشله دست مامانی درد نکنه

مخصوصا عکسی که داری کاراته یاد میگیری

مامانی واقعا که این حرف زدن های شبونه با نزدیکا خیلی لذت داره
البته خیلی وقته برای من این فرصت پیش نیومده ولی میدونم چه کیفی میده

ایشالله همیشه خوش و سلامت باشید


متقالا....
مامان حسام كوچولو
4 مرداد 92 16:32
اين اسبي كه دنبال ما فرستاديد توي راه برگشتن حسابي اذيتمون كرد دفعه ديگه به روز باشيدو هواپيما بفرستيد


چشم عزیز جان.
مامان علی مرتضی
4 مرداد 92 18:29
خصوصی.برات پیام دوستی فرستادم تایید کن هروقت انلاین بودیم باهم بحرفیم.


حتما.
راحله
4 مرداد 92 22:03
وای که چه کیفی داره پیش خانواده بودن و حرف زدن و یاد خاطرات و....
چه باغ قشنگی دارن مادرتون
ژست کاراته ی پسملتووووووووووو


مامان عبدالرحمن واویس
5 مرداد 92 5:38
سلام دوست خوبم فقط تاامروز ونهایتا تافرداصب وقت دارین جزموردنظرروتموم کنید لطفا بعدازتموم کردن خبربدیدتاثبتشون کنم وفرداعصرختم دومین دورراهم تموم کنیم
منتطرتون هستم


من خیلی وقته خوندم.
مامان سپهر
5 مرداد 92 7:14
سلام عزيزم اميدوارم روزهاي جدايي زودتر سربياد، ازآشناييتون خوشحال شدم و من هم لينكتون كردم


ممنون گلذم
ریحانه(مامان پارسا)
5 مرداد 92 8:06
اول اینکه بگم اومدم با همون اسبی که برام فرستادی
بعدشم مامان جونی خوش به حالتون خیلی دارید خوش میگذرونیدا جای ما رو خالی کنید.


لطف کردین خانمی...جای شما تو قلب ماست.
ریحانه(مامان پارسا)
5 مرداد 92 8:22
مامانی بردیا جونم ناراحت نباش خانم ایشاا... به زودی زود دیدارتون با بابایی بردیا تازه میشه و شیرینی لحظه دیدار همه این غصه هاو دلتنگیا رو از بین میبره .


ممنون گلم.ایشالا
مامان نوژا
5 مرداد 92 9:06
وای چه گاردی هم گرفتهایشالا زودتر بابایی بردیا میاد


قلب]
مامان عرفان
5 مرداد 92 11:46
عزيزم ايشالا به زودي ميان . خدا را شكر كه شما هم الان راحت هستيد . قران هم كه ميخونيد قبول باشه و مارا هم دعا كن


محتاجیم به دعا.اگه قبول بشه چشم.
مامان آرینا موفرفری
6 مرداد 92 3:06
عجب شوتی می زنه اونم به سه تا توپ


پسملمون قوی دیگه خاله جون
رضوان مامان رادین
6 مرداد 92 17:03
وای چقدر عالی....منم وقتی خواهرم و مامانم میان خونمون تا خود سحر بیداریم...آخ که چه کیفی میده...از لحظاتت حسابی استفاده کن که بهترین لحظه هان


چشم خانمی...رادینمو ببوس.
خـآطرات من
6 مرداد 92 18:21
سلـام مامان خونه امید وارم که حالتون خوب باشه خوششحال میشم به منم سر بزنی منم مثل شما مامانم منتظرتم عزیزم
ارغوان
6 مرداد 92 18:55

چشم لینکتون هم میکنم


زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
6 مرداد 92 18:55
سلام گلم ممنونم بهم سر زدی
خدا نکنه فدا شی خاله مهربون
منم خیلی از اون عکس خوشم میاد
امیدوارم شما هم همیشه شاد باشید [
خواهش میکنم گلم.
مامان آبتین
7 مرداد 92 11:00
سلام عزیزم حسابی خوش می گذره ها !!!!!!!!! خوش باشید .
من با تبادل لینک موافقم و شما رو لینک کردم .


ممنون...
نگار
7 مرداد 92 12:16
عزيزم خوش به حالت كه بيكاري . برعكس من .


ایشالا سرت خلوت و آروم میشه گلم.
بهاره مامان ونداد
7 مرداد 92 16:44
وای خیلی خوبه که تصمیم گرفتی از اون هوا در بیای
به خوشی دوست خوبم البته همیشه در کنار همسر گرامی


مامان حنانه زهرا
9 مرداد 92 3:27
منم اپم گلم
مامان خونه
12 مرداد 92 19:28
با افتخار لینک شدی
امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم


منم همين طور
آقايون و خانوماي شيك پوش
18 شهریور 93 20:20
فروشگاه اينترنتي مارال ، عرضه كننده انواع شال و كلاه و عروسك و ست آتليه و ..... بافتني ارزان و شيك و مدرن . از فروشگاه اينترنتي مارال ديدن نماييد : http://redheart.hamvar.ir