عشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوونعشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
بهراد پسرک شیرین مابهراد پسرک شیرین ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه سن داره

بردیـــ♥ـا و بهــ♥ــراد در آیینــ♥ــه

امشب...

1392/3/23 23:05
نویسنده : مامانی
540 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز ترینم...هستی من...

نه به دیشب که تا ساعت ده شب تو کوجه بودی و نه به امشب که هنوز ساعت هفت نشده خوابیدی.بابایی هم که تو اتاقش مشغول درساشه و منم تلوزیون رو خاموش کردم و کتابمو خوندم.اما دلم خیلی گرفت.خونه ساکت و آروم بود.در واقع بیش از حد آروم بود.دلم بدجور گرفت.وقتی بیداری انقدر سرو صدا میکنی و انقدر صدام میکنی،« مامانی اینو ببین ...مامانی نگاه کن...دوباره نگاه کن ندیدی...بیا از نزدیک ببین...و...» که داد میزنم و میگم: تو دیگه نمیخوای بخوابی؟؟؟؟دیشب از دستت روانی شدم بس که کتاب برات خوندم و قصه گفتم و....لی امشب که به این زودی خوابیدی دلم بری صدات و بهانه هات لک زده...امشب یه عالم از ته دل واسه اوناییکه بچه ندارن دعا کردم.واقعا بچه شادی خونه است.بی تو هیچم بردیای من...


بردیا

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

فاطی
24 خرداد 92 16:33
مامان بردیا
24 خرداد 92 19:25
سلام دوست مهربونم از اینکه بیادم بودی خیلی ممنونم بزودی تو این هفته میام وبا گزارشهای این دوره غیبت دوستتون داریم بردیای نازم رو ببوس

وای.چقد خوشحالم کردین
مامان نوژا
25 خرداد 92 7:40
سلام واقعا درست میگین بچه ها شادی خونه هستن
نگار مامان عرفان
25 خرداد 92 13:46
من فكر مي كردم فقط من اينجوري ام . حالا مي بينم نه مثل اينكه همه مامانها اينجوري هستند . نه تحمل شلوغي شان را داريم نه سكوتشان را . عرفان هم بعضي وقتها اونقدر شلوغي مي كنه كه ميگم اي كاش چند روز بري پيش مامانم اما وقتي ميره خونه مامانم و بعضي شبها هم اونجا مي مونه تو خونه اونقدر دلم تنگ ميشه براش كه نگو . مامان برديا جون مي دركم ات چي ميگي عزيزم.
نگار مامان عرفان
25 خرداد 92 13:47
مرسي كه به وبلاگم سر ميزنيد
سمر.مامان پارسا.
25 خرداد 92 15:14
بهاره مامان ونداد
25 خرداد 92 17:50
وای راست میگی ادم حتی یه لحظه ه نمیتونه نبودشون ر تحمل کنه دلش لک میزنه برای حرف زدنا وفضولی کردناشون

عزیزم آدرس وبتو ندارم!!!
الهام مامان علیرضا
25 خرداد 92 19:35
چه تفاهمی منم گاهی اوقات واقعا خسته میشم ولی تا علیرضا خونه نیست دلم می گیره
مامان کوثری
25 خرداد 92 19:37
آخی نازی همیشه اینجوری خدا انشاالله همیشه پشت و پناهشون باشه و سالم باشن که ما هم از دست وروجک بازی هاشون در امان نباشیم
مامان ماهان نفسی
25 خرداد 92 22:12
وای عزیزم من عاشق این عکسشم چقدر قشنگه خدا حفظش کنه
مامانی کسرا
26 خرداد 92 11:04
خدا واست نگهش داره عزیزم
مامان ایمان جون
26 خرداد 92 15:53
واقعا همین جوره خونه بدون شلوغ بازیا و فضولیهای بچه ها اصلا خونه نیست چه عکس نـــــــــــــــــازی فدات
mamane m@ni
26 خرداد 92 16:20
ممنون عزیزم که بهمون سر زدی آره چرا که نه؟؟پس لینکتون می کنم
مامان تارا و باربد
27 خرداد 92 10:09
سلام گلم واقعا همینه که میگی وقتی بچه ها خابن یا خونه نیستن انگار یه چیزی گم کردی شاد و سلامت باشید
پرهام ومامانش
27 خرداد 92 13:34