عشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوونعشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
بهراد پسرک شیرین مابهراد پسرک شیرین ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

بردیـــ♥ـا و بهــ♥ــراد در آیینــ♥ــه

نون و پنیر

1391/10/22 16:25
نویسنده : مامانی
533 بازدید
اشتراک گذاری

پرستوی  ناز من. . .

توی این هفته شما عاشق نون پنیر شدی.آخر شب که مسواکتم زدی و به قول خودت روی ما -من و بابایی - بپر بپرتو کردی , یه دفعه هوس نون پنیر میکنی.اونم نه ساندویچ...فقط لقمه لقمه.... فقط مامانی بیاره... دیشب که هوس نون پنیر کردی بابایی گفت : پسرم من برات می آرم.شما گفتی : نه بابایی شما بخواب . بعد رو به من کردی و میگی: مامانی بگو مادرش براش میاره

امروز صبح که بابایی رفت مدرسه, من کنارت دراز کشیدم که خوابم برد.ساعت هفت ونیم با صدای گریه ی تو از جا پریدم.فکر میکنی چرا گریه میکردی؟؟؟؟چی میخواستی؟؟؟؟نون پنیر...من نون پنیر میخوام.پا شدم یه لقمه واست آوردم.گرفتی دستت و خوابیدی.تا خواستم از دستت بگیرمش دوباره بیدار شدی یه گاز زدی و دوباره خوابیدی....اینم حکایت نون و پنیر

 

 

جوجه ی من . . . .

یه هفته ای میشه که دل دردهای خفیفی داری.امروز از دکتر فرهت وقت گرفتم که ببرمت یه چک آپ کلی بشی.خیالم راحت بشه.شکر خدا یه کم وزنت اضافه شده.خیلی خوشحالم.مامانی , همه ی سعیمو میکنم که مدرسه رفتنم به تو آسیبی نرسونه.حالا هم که مامان جون وبابا جونت تصمیم گرفتن خونه رو بدن رهن و بیان اینجا پیش ما.دعا کن یه مشتری خوب پیدا بشه و تو از مهد رفتن راحت بشی...

راستی پسرم برات نگفتم که پاهام و کمرم چقد درد میکنه .میترسم دیسک کمر باشه.امروز منم میخوام برم دکتر....همش شد آه و ناله

 

پسرم عاشقتم . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
18 آبان 91 9:46
ای جانم پس بردیا کوچولو عاشق نون و پنیر شده. بخورعزیزم نوش جونت. چکاب برای بردیا خوبه اما شاید به خاطر خوراکیایی ه که می خوره عرق نعنا رو امتحان کن .شاید بخوره اروم بشه.
مامان امیر
18 آبان 91 22:16
نوش جونت عزیزم ان شاء الله زودی این دل دردها خوب بشه. ممنون که به ما سر زدید.
بابای امیر
19 آبان 91 18:47
با سلام و احترام آقا بردیا اشتهاشم که بازه و طرفشم می شناسه که چکارس، ایشالله خدا همه ی مریض های کوچک و بزرگ و شفا بده و هیچ وقت ناخوشی براشون نیاره امیر با شیرین کاری هاش به روزه
فهیمه مامان سینا
20 آبان 91 0:42
خوشا به حالتون... پسرک ما که اصلا پنیر نمیخورهفقط کره مربا راستی پست پایین رو هم خوندم ماشاالله چه شیرین زبونه...
زهره مامان آریان
23 آبان 91 18:47
اخه نون پنیر نصفه شب؟ البته ما هم یه مدل دیگشو داریم.نصفه شب موش و گربه بذار انشالله که بردیا جون چیزیش نیست و البته کمر خودتون هم مشکل خاصی نباشه
مامان بردیا
24 آبان 91 13:26
قربون نون و پنیر خوردنت بشم منامیدوارم در صحت وسلامت بسر ببرین وچیزمهمی نباشه
زهره مامان آریان
26 آبان 91 0:08
مامان روژینا
26 آبان 91 23:58
آخییییییییییییییی قربونت برم که نون پنیر دوست داری عسلم بازم مامانی جای شکرش باقیه که نون پنیر می خواد چیز دیگه ای نمی خواد که مجبور شی درست کنی بووووووووووووووووس برای بردیا جونم
مهدیار
28 آبان 91 14:33
سلام

وای چقدر بردیا جون بانمکه

ایشالله که دیسک نباشه وزود زود خوب بشید
پا و کمرتونو گرم نگه دارید

چه وبلاگ قشنگی داری بردیا جون
و چه اسم قشنگی و همینطور سیمای زیبایی
البته.حتما

مهدیار من خیلی از شما کوچیکتره

داداشش میشی؟


خوشحال میشم تبادل لینک کنیم



زهره مامان آریان
28 آبان 91 22:03
خانومی نگفتی دکتر رفتی چی شد؟؟
الان بهتری؟


ممنون عزیزم؛دوباره بایدبرم؛