تولد مامان
سلام عشق من
فدات بشم ماه من.الان دو هفته است که خاله حاتی اینجاست و خوش به حال شماست چون هم مهد نمیری وبه قول خودت تعطیلی( بمیرم برات که از همین سن همش نگران تعطیلیی) و هم کلی از صبح تا شب باهات بازی میکنه.
دیروز تولد مامان بود و بابایی برام یه کیک خوشکل گرفته بود ویه کادو از طرف خودش و یکی هم از طرف شما.کلی ذوق کردم مامانی.اینم عکس کیک.که قبل از اینکه ما تولد رو شروع کنیم شما اینجوریش کردی.ای شککککککمو
یه لاو خوشگل روش بود که همشو خوردی.....نوش جونت هستی من....کلی واسه من رقصیدی و تولدت مبارک خوندی
پسسسسری ...فکر کنم عاشق شدی.آخه این شعرو از حاتی یاد گرفتی و یه جوری چشاتو تنگ میکنی وبا خودت زمزمه میکنی که هر کس ببیندت همین فکرو میکنه:
تو رو آرزو نکردم..........این یعنی نهااَت درد
خیلی چیزای تو دُنآ.....که نمیشه آرزو کرد...................................
اینم شعری که واسه مامانی میخونی:
پسر شیر ژیانه.......مواظبه مامانه......................
خاله حاتی هم حسودیش شده و این شعرو واست ساخته:
پسر شیر کاله اس....مواظبه خاله اس................
اینم شعری که دیشب فقط یه باربرات خوندم وحفظ شدی.خودمم خیلی خوشم میاد:
گربه هه سرما خورده....قرص و دوا نخورده....اتل متل نخودچی....سرفه و هاپچی هاپچی....ببین چه لاغر شده....قده کبوتر شده....تا موش موشی هلش داد....از روی پله افتاد...