عشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوونعشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
بهراد پسرک شیرین مابهراد پسرک شیرین ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

بردیـــ♥ـا و بهــ♥ــراد در آیینــ♥ــه

درد دل 7

1391/12/9 16:54
نویسنده : مامانی
348 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم.......عزیزکم...

این روزا خیلی باحال شدی.به قول خودت مرد شدی.بابایی داره بهت کامپیوتر یاد میده.تو هم خیلی دوست داری.حالا یاد گرفتی که بری تو منوی استارت وواسه خودت بازی بیاری.بعدشم بازی کنی و از برنده شدنت کلی کیف کنی.بلدی فیلمارو از مای کامپیوتر پیدا و باز کنی.بلدی عکساتو بیاری....خلاصه داری رو دست دایی جونت بلند میشی...

 

عشق من.......

شما عادتته که همیشه توی لیوانت هه ذره آب یا شیر یا چیزای دیگه بریزی.واسه همین زود به زود تشنه میشی.دیشب به من میگفتی :مامانی این شکم من خیلی بی ادبه. میگم چرا ؟ می گی : آخه هی آب میخورم , هی تشنه میشم......

 

 

نفس من..

چند روز پیش وقتی از مهد اومدی گفتی : مامانی وقتی منو گذاشتی مهد اشکام ریخت « دستاتم گذاشتی روی چشمتو تا لپت کشیدی».با خودم گفتم : چرا مگه تو مادر نداری.یه دفعه تو گفتی : دارم که , ولی همش میره مدرسه...فدات بشم من..

 

 

هستی من....

اصلا غذا نمیخوری .یکسره میگی :  فقط ماست خالی.یا اینکه تا دو لقمه میخوری میگی : مرسی مامانی جونی. سیر شدم. چقد آخه خوشمزه بود...

تنها چیزی که ازش سیر نمیشی شیره.بابایی برات یه شل شیر خریده که هرروز یکی ببری مهد.ولی شما روزی سه چهارتا میخوری...نوش جونت

 

 

زندگانی من...

وقتی صدات میزنم میگی : جانم....چی شده عزیزکم...شیرین شیرینای من

وقتی وسایلتو جمع میکنی می گی : مامانی بگو چه بردیای خوبی دارم..

وقتی میخوام دعوات کنم گوشاتو میگیری و میگی : نه مامانی جونیییییی

وقتی میخوای یه کاری برات بکنم , کارتو می گی و بعدش می گی:بگو چشم..زود باش به پسرت بگو چشم...

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان بردیا
14 آبان 91 13:05
عزیزم اون خیلی قشنگ بود که بهم بگو چشمقربونت برم بجز شیر هم یه چیزی بخور باشه کمتر بهش شیر بده با شیر خودش رو سیر میکنه دیگه نه؟


اره واقعا...
زهره مامان آریان
15 آبان 91 22:34
اخه چرا هه ذره آب میخوری.آریان من باید تو لیوان آبش 5 تا باشه.یعنی سرریز بشه ولی خودش یه لب میخوره.
خوب مامانی جونی به پسرت بگو چشم دیگه.آفرین
دیگه اون دوره زمونه گذشته که ما به پدر مادرامون می گفتیم چشم.
حالا هم باید به بچه هامون بگیم چشم
ماشالله پسر شیرین زبون.


.
فهیمه مامان سینا
16 آبان 91 9:45
سلام از قسمت همشهریها شما رو پیدا کردم... اگه دوست داشتید منو بلینکید بردیاتونم خیلی شیرینو بانمکه
sara
16 آبان 91 19:55
merci ke omadi
مامان روژینا
18 آبان 91 0:18
وای چه پسر شیرین زبونی خیلی با مزست من که از این پست خیلی خوشم اومد صد دفعه خوندمش


مرسی: