عشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوونعشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
بهراد پسرک شیرین مابهراد پسرک شیرین ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

بردیـــ♥ـا و بهــ♥ــراد در آیینــ♥ــه

درد دل 25

1392/9/15 20:45
نویسنده : مامانی
1,137 بازدید
اشتراک گذاری

حکایت بارانی بیقرار است ...اینگونه که من دوستت می دارم...

مرد کوچک خانه ی ما...

سلام به روی ماهت مهربان مادر...همیشه برات دعا میکنم شاد و سلامت باشی..نمی دونم چرا نمیتونم خوب بنویسم.نمیتونم تورو خوب وصف کنم و احساسمو از داشتنت کامل بیان کنم.باورم نمیشه آنقدر مرد شدی که برات درد دل میکنم و تو دلداریم میدی.آنقدر مهربونی که دارم نگرانت میشم که توی این دنیای بی رحم چطور زندگی خواهی کرد؟؟این روزها باز روزهای دلتنگیه منه.آنقدر دلم تنگه که وقتی فقط ثانیه ای بابام، مامانم،حاتمه،فاطمه یا علی رو تجسم میکنم اشکم جاری میشه و شرمنده تو میشم.همیشه وقتی دو سه ماه از دیدنشون میگذره اینطوری میشم و وقتی چیز غیر قابل تحملی رو تحمل میکنم،کم کم دلتنگی فروکش میکنه و دیگه نمی دونم اسمش چیه...

هفته ای که گذشت با خانم خلاصی خونه بودی.البته بیشتر زمان باهم بودنتون رو خواب بودی.یه روز دوازده ونیم بیدار شدی و من یک ربع به یک رسیدم.بهم میگی : مامانی چقد دختر خوبی شدی که زود از مدرسه برمیگردی!!!از این هفته میخوام رو برنامه خوابت کار کنم که تنظیم بشه.خوب نیست اینقدر بخوابی جان دل مادر...ولی خوبی...شادی و سرحال و پرانرِِژی...هر روز بعد از نهار من و بابایی یه چرت کوچیک میزنیم و تو مواظب مونی.یه روز تا چشمموباز کردم،گفتی مامانی من گشنمه...گفتم عزیز دلم چرا بیدارم نکردی؟؟؟ جواب دادی : آخه من میفهمم وقتی شما خسته این نباید صدبار صداتون کنم...آخه من نباید فدای تو بشم...پسرک فهمیده ی من...وقتی بیدار میشم تا وقت شام با هم بازی میکنیم،همون بازیهای همیشگی با تفاوتهایی در واژگانی که بکار میبری.هر روز معنی هزارتا کلمه رو ازم میپرسی و وقتی یکی از معنی هارو میگم خودت هزارتا مترادف براش مثال میزنی.نمی دونم چرا حافظه ام یاری نمیکنه؟؟؟

چیزای عجیب غریب هم زیاد میپرسی: امام علی اصلا دروغ گفته؟؟من قویترم یا امام علی؟؟ خدا توی کامپیوتر هم هست؟؟من قویترم یا خدا؟؟؟...وقتی گفتم هیچ کس از خدا قویتر نیست،کلی ناراحت شدی و گریه کردی...هرچی برات توضیح دادم گوش ندادی و منم کاریت نداشتم.یهو خودت پاشدی و واسه اینکه کم نیاری گفتی: مامانی من داشتم شوخی میکردم.میدونم یه کم از خدا ضعیف ترم؟؟؟

چند روزه که خیلی کم غذا شدی و حسابی اذیتم میکنی....

مادر جوون مهربون هم از کربلا برگشتن وکلی سوغاتی خوشگل برات آوردن...

اومدن بازدید کلاسم و همه چیز عالی بود...

این روزا این شعر سیاوش سر زبونمه: میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم....

اینم چندتا عکس از عشقم در حال بازی با رنگ انگشتی:

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

عشق من بردیا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (70)

مامان ایمان جون
15 آذر 92 21:04
فدات بشم بردیای مهربونم واقعا مامانی از خودت افتخار در کن به خاطر این گل پسر مهربون و صد البته تربیت کردن عالیـــــــــــــــــــــــــــت
مامانی
پاسخ
نظر لطف شماست
مامان ایمان جون
15 آذر 92 21:06
وااااااااااااای کارت که هزار برابر شده
مامان ایمان جون
15 آذر 92 21:07
راسسسستی چه عجببببببببب بالاخره آپ کردی,جبران کم کاری تو رو من باید بکنم دیگه
مامان ایمان جون
15 آذر 92 21:08
درکت میکنم عزیزم,ایشالا زودتر خانواده ات بیان پیشت
مامانی
پاسخ
ممنونم گلم
معصومه
15 آذر 92 23:25
عزیزم مرد خونت با اینکه کوچیکه اما خیلی بزرگه با این فهم و شعوری که داره باید بدونی تکه ای از وجود خداست توی دامنت
مامانی
پاسخ
حق با شماست خانمم.ایشالا یکی از همین بهترینها نصیبت میشه
مامان عرفان
16 آذر 92 9:31
چه پسمل فهميده اي .
مامان عرفان
16 آذر 92 9:32
عزيزم خدا برديا جون فهميده و باهوش را برات نگهش داره
مامان عرفان
16 آذر 92 9:32
چه سوالهاي جالبي ميپرسه
مامان عرفان
16 آذر 92 9:34
اينها سوالهاي نسل آخرالزمان هست . مثل ما دهه شصتي ها نيستن كه . ماشالا اينا قبلا يه بار دنيا آمدن .
مامان امیرعلی (پسرک شیطون)
16 آذر 92 9:34
سلام گلم ... امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین ... قربون پسر فهمیده برم ... مامانی باید به خودت ببالی با وجود این فرشته کوچک ... بوووووووووووووووس برای بردیا ی عزیزم ...
مامانی
پاسخ
مامان عرفان
16 آذر 92 9:35
ايشالا به زودي مامان و بابا و آبجي و داداشتون را ببيني . فدااااااااااااااااااااااااااات
مامانی
پاسخ
منم فدات عززززززززززززیزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
16 آذر 92 9:59
الاهی فدات بشم که خیلی مهربونی خیلی کیف داره بردیا جونم نه
مامان کیان کوچولو
16 آذر 92 10:29
عزیزم خونه رو چیکار کردی عزیـــــــــزم ؟؟؟؟ عزیزم خدا رو شکر که توی مدرسه همه چیز عالی بوده .. خیلی سخته با وجود بچه سر کار رفتن .. اما خداروشکر شما از پسش بر اومدیـــــــــن ماشالله به گل پسر خونه
مامانی
پاسخ
لطف داری فدات شم
راحله
16 آذر 92 11:39
عزیزم منم مثل شما یه وقتایی خیلی خیلی دلتنک میشممممم مخصوصا واسه دیدن مامانممممممم پسر نازنینت رو خییییییییییییلی دوسش دارم ماااااهه
رضوان مامان رادین
16 آذر 92 14:46
چه پسر خوبی که وقتی مامان خوابه بیدارش نمیکنه آخ جون سوغاتی...مبارکت باشه گلپسری
بهاره مامان ونداد
16 آذر 92 16:46
ای جانم به این مرد کوچولو که این همه بزرگ تر از سنش میفهمه وای خدا مردم از خنده خدا توی کامپیوترم هست ؟ این دیگه چه فکریه ایم کوچولو کرده
الهام مامان علیرضا
16 آذر 92 17:15
وای چه سووال های سختی از مامان می پرسی عزیزم من که نتونستم جواب درست و حسابی بدم به سوالات
مامان مونس
16 آذر 92 17:26
سلام.وای چه پسمل بامزه ای مامانی... ولی عصبانی نمیشید خونه رو به این وضع میندازه؟منم باید طاقتمو زیاد کنم
مامان حسام كوچولو
17 آذر 92 0:42
انشالله زودتر دل تنگي ت تموم بشه خيلي سخته آدم از خانواده ش دور باشه. پسر منم سوال خيلي مي پرسه اما هنوز اين همه پيش نرفته وااااااااااااااااااااي چه به سر خونتون اومده
مامانی درسا
17 آذر 92 1:30
عزیزم بردیا گلی اگر چه خدا پر قدرت ترینه اما شما نی نی های گل تکه ای از اون همه بزرگی خداین اینقده مهربونید مثل خدا اینقده پاکید مثل خدا بخشنده و بزرگوار مثل خدا ...... داشتن شما به آغوش گرفتن شما مثل اینه که ما به خدا نزذیک تریم عزیزم ....... مامانی شما به این خوبی بیان احساسات میکنی ...... اینقده زیبا بیان کردی که خدا میدونه ...... زنده باشید مامان و پسری ...... سوعاتی هات هم مبارکت باشه
مامان آرتین
17 آذر 92 8:02
میدونستی خیلی دوست داشتنی هستی
مامان تارا و باربد
17 آذر 92 8:47
سلام دوست گلم خوبی خسته نباشی پسرگلمون چطوره از پرستار جدید راضی هستی خوبه که دیگه نمی خوای صبح زود بیدارش کنی امیدوارم همیشه موفق باشی و کلاست بهترین و نمونه پسر قوی ما رو ببوس ایشالا که دست خدا همیشه یار و یاورش باشه مراقب خودتون باشید توی این هوای سرد و امیدوارم دلهاتون گرم گرم باشه ضمنا سوغاتی ها هم بسیار مبارکه
مامان کارن
17 آذر 92 9:33
عزیزمنی بردیا جون با این سوالایی که می پرسی
مامان عرفان
17 آذر 92 10:18
ماماني بعد از اينكه برديا جون رنگ بازيش تموم شد بايد تو روي ميز را تميز ميكردي . خسته نباشي و خدا قوت .
مامان عرفان
17 آذر 92 10:19
ماماني بذار بچه تا هر وقت دوست داره بخوابه بعد كه رفت مدرسه ديگه مثل سربازها بايد هر روز صبح زود بيدار بشه .
مامان بردیا شیطون
17 آذر 92 10:20
ای قربونش برم که چه اقا و باهوشه..... هم شما رو که خواب بودین بیدار نکرد هم سوالای باحالی میپرسه افرین به این گل پسر... عجب عکسای قشنگی
مامان بردیا شیطون
17 آذر 92 10:20
آموخته‌ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم...
مامان سپهر
17 آذر 92 10:38
عزيزم خيلي ذوق اين مردكوچك رو كردم، خدابراتون حفظش كنه و چشم شمارو هم به ديدن عزيزانتون روشن...
مامان کارن
17 آذر 92 10:39
هزار ماشالا به این پسر فهمیدهسوالاش هم خیلی جالبن
م
17 آذر 92 10:41
به به به به در ودیوار رو رنگ آمیزی کرده براتون شیطون خاله
مامانی کسرا
17 آذر 92 13:32
چه حالی کرده خانم خلاصی به به چه پسر با شعوری ماشالله لا حول ولا قوه الا بالله
مامان آوش
17 آذر 92 13:54
قربون پسر هنر مند برم من مواظب خودت باش
شکلات من ایدین
17 آذر 92 15:38
قالب جدید مبارک خیلی خوشکله کی واست درست کرده ؟ عجب رنگامیزی راه انداختی اثر هنری خلق کردی ماشالا
مریم
17 آذر 92 19:42
عزیزم........... ببین خونه رو چیکار کرد؟؟؟ چه مامانی مهربون و با حوصله ای
مامان کوثری
17 آذر 92 21:41
سلام عزیزم خوبین وای که چه حرف هایی زدی حرف دل منو زدی خیلی دلهره بزرگ شدن بچه ها رو داریم .......انشاالله خدا پشت و پناهشون باشه....ماشاالله به بردیا جون که انقدر مرد شده که مامانی باهاش درد و دل میکنه و حرف های قلمبه میزنه
سارا مامان محمدرضا
18 آذر 92 12:10
به به چه پسر خوب و فهمیده ای! ماشالله افکارش مثه آدم بزرگاس. آفرین گل پسری که مامانی رو بیدار نمیکنی و اذیت نمیکنی تا استراحت کنن. معلومه مامان خیلی با کمالاتی داری که اینقدر خوب تربیتت کردن. خدا کنه پسر منم بزرگ شد مثه شما بشه. بووووووس
مامان نازنین جون
19 آذر 92 1:41
انشاا... هرچه سریعتر خونوادت رو ببینی ودلتنگیت برطرف شهبردیاجووووون بووووووووووووووووووووووووووووووس
عمه عاطفه جوووووووون
19 آذر 92 11:14
توی این دوره زمونه که اکثر بچه ها لووووووووس تربیت میشن ،واقعا داشتن پسری مثل بردیا افتخار کردن داره. راستی عزیزم غصه نخور،هر وقت دلت گرفت به من فکر کن
مامان نیایش
19 آذر 92 12:40
سلام عزیزم وای که این بچه ها بعضی وقتها چه سوال هایی میپرسن آی جان سوغاتی
مامان علی مرتضی
19 آذر 92 15:24
سلامن علیکم دوست گل خودم دلم ی دنیا براتون تنگ شده بود خوبین خونواده خوبن؟چ کرده این پسری همه جا رو به رنگ کشیده عزیز دل خاله راستی اون جاری صومعه سراییم قراره عید بیاد خدا کنه همه چیز بخیر بگذره
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
19 آذر 92 17:26
فدات بشم عزیزم دل تنگی خیلی سخته اما خوشحال باش که بلاخره به اتمام میرسه وای قربون این پسر طلا بشم که به فکر مامانشه و از حالا مواظبه تا مامانش خوب استراحت کنه عالیه عزیزمای خدا این بچه ها چه سوالاتی که نمپرسن سوغاتی ها هم مبارک باشه ما هم سهمی داریم عایا افرین به صبر و حوصله مامانی که میزاره این طوری رنگ انگشتی بازی کنی مامانی نمیترسی یهو با اون دستاش بزنه به فرش و یا جایی خوب من که حوصله تمیز کاری بعدشو ندارم بهت تبریک میگم
مامان حنانه زهرا
19 آذر 92 17:31
اخی نازی عزیزدلم خاله قربون اون ذهن کوچوت بشه که اینقدباهوشی هزارماشالله بچه های این دوره زمونه چه چیزا که نمیدونن؟
عاطفه مامانِ امیررضا نفس
20 آذر 92 0:32
سلام.چه پسمل نازی.خدا براتون نگهش داره
بتی مامی ناتان
20 آذر 92 2:46
عزیزم خاله فداش شه چه شیرین وفهمیدس آخه این عزیز خاله خدا از بدیها حفظت کنه آآآآآآآآآآآآمممممممیییین بردیا جونم همیشه دست پر محبتت رو به سر مامانیت بکش تا همه عزیزانش رو در تو ببینه وانقدر ناراحت نشه مامانیش کوتاه بیا بزار بخوافه پسر قند عسلت میخواد تنظیم کنه
مامان ایمان
21 آذر 92 1:12
_00__ ______7__________سلام ________0000____________من آپم___ __777____________ ______0000_______________________77777____________ ____00000___گذری_______________7777777_____________ ___00000______________________777777777___________ __000000____________77777777777777777777777777777_ _0000000___نیم نگاهی___7777777777777777777777777___ _0000000_________________777777777777777777_______ _0000__00_________________77777777777777777_______ _0000__00000000__________777777777_777777777______ _000000000000___________7777777_______7777777_____ __0000000000___________77777_____________77777____ ___0000_000000________777___________________777___ ____00000_______0____________0000_________________ ______000000__00000______000000______نظری_________ ________000000000000000000000_____________________
مامان یسنا
21 آذر 92 11:05
ما هم برای مرد کوچک خونه دعا میکنیم تا همیشه سالم و شاد باشه. با تبادل لینک موافقید؟
مامان مانی
21 آذر 92 12:50
عزیزم چه پسر فهمیده و باهوشی شدی قربونت برم بابا یه پا پیکاسو هم هستی برا خودت بووووووووووووووووووووس
الهام مامان علیرضا
21 آذر 92 14:35
اومدم نبودید یه سبد گل بر اتون گذاشتم
معصومه
21 آذر 92 20:40
عزیزم نیستی کم پیدایی ها//////////////////////////////////////
مامان راضیه
22 آذر 92 14:14
سلام عزیزم اول از همه معذرت می خوام این همه دیر به دیر بهتون سر میزنم ببخشید خاله جون چون خیلی وقته نیومدم باید قالب به این خوشگلی وتبریک بگم مبارکت باشه عزیزم دست مامان خوش سلیقه هم درد نکنه خدا حفظش کنه بردیا جونو واقعا چقدر مهربون و فهمیده است بچه ای تو این سن من ندیدم با این همه درک هزار ماشالا شما که پسری به این ماهی داری با این همه انرژی مثبت واسه چی دلتنگی
مامان امیررضا
22 آذر 92 16:05
سلام عزیزم می بینم که ماشالله شیطون شدی
مامان عرفان
24 آذر 92 9:25
سلام عزيزم ببخش چند روز بود حالم خوش نبود . حوصله نداشتم . خيلي دلم براتون تنگ شده بود . فداااااااااااااااااااات بشم .
سارا مامان محمدرضا
25 آذر 92 0:54
با 3 تا پست جدید آپم. بدووووو بیا. رمزشونو تو خصوصی میفرستم.
بهاره مامان بردیا
25 آذر 92 1:46
وای عزیزم چقدر درکت می کنم نگرانیهات برای بردیا و دیگه اینکه واقعا دلنوشته ست و به دل می شینه نوشته هات عزیزم انشالا زود زود خانوادت رو ببینی و راستی برای این آقا بردیای گل ما یه اسپند دود کن از بس باهوشه ماشالا
فاطمه(مامان متین)
26 آذر 92 1:25
سلام به بردیا جون و مامان گلش چند وقتی به وبها سر نزده بودم الان که وب بردیای عزیز اومدم تعجب کردم دیدم چقدر از عکسها رو ندیدم
مامان عرفان
26 آذر 92 9:21
مامان حسام كوچولو
26 آذر 92 16:59
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد. گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد. همه رفتند از این خانه بجز غم ، باز این یار قدیمی چه وفایی دارد. پسرم داغدار مرگ نوه ي عموش شده دوستاي گلش ياري ش كنيد .
مامان حسام كوچولو
26 آذر 92 18:03
ممنونم ببخشيد ناراحتت كردم
معصومه
26 آذر 92 22:08
کجایی عزیزم قربونت برم دلم براتون تنگ شده عزیزم چرا پست جدید نمیذاری برامون عکس جدید؟
مامان ایمان
26 آذر 92 22:09
مامان حمید کوچولو
27 آذر 92 23:25
سلام مامانی بردیا جون... مرسی که پیشمون میای وهمانند ما بی معرفت نیستی . واییی ماشالا چقدر شیطونه چکار کرده بارنگ بازیش....زندگی واست نزاشته. ببوس گل پسریرو
فرزانه مامان آرین مهر
28 آذر 92 6:24
سلام دوست خوبم ایشالله که هیچوقت چشمات باروونی نشه اما خوب دوری از عزیزای ادم سخته ودرکت میکنم خدا همسر وپسرت رو حفظ کنه .ماشالله بردیا جون عجب مردی شده قربونش برم با این حرفاش کاش نزدیکش بودمو حسابی بوسش میکردم خدا مرد کوچولوی زندگیت رو از خطرات دورکنه .
مامان عرفان
28 آذر 92 8:01
خوبي عزيزم . چيكارا ميكنيد ؟؟؟
مامانی
پاسخ
فدات به زودی میام پیشت
رضوان مامان رادین
28 آذر 92 10:59
2 قدم مانده به یلدا. به شبی خاطره انگیز وبلند. به سپیدی. به زمستان. و اناری که دلش قصه ی یک رنگی است. یلدای دلتان شاد و پرنور با د
مامانی درسا
29 آذر 92 0:24
عزیزیم اومدم روی ماهتو دیدم و رفتم ... هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران! راستی به این آدرس برین و توی قرعه کشی شب یلدا شرکت کنین http://mylamis.com/yalda//?ref=f65f3d54d83d295974e29e82096b8ef4
مامان ایمان
29 آذر 92 1:13
همه لحظه های پایانی پاییزت ، پر از خش خش آرزوهای قشنگ پیشاپیش یلدا بر شمامبارک
مهشید مامان مهتا
29 آذر 92 23:36
سلام 1000 ما شا ا... به این پسر نازتون خیرش را ببینید من از روی نمونه کارهای ساخت قالب وبلاگ رایگان با وبلاگ شما آشنا شدم واقعا زیبا کار کردن من هم 3 بار براشون پیام درخواست گذاشتم نمیدونم چرا جواب نمیدن شما ازشون خبری ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
مامان یاسمن و محمد پارسا
30 آذر 92 8:03
سفیدی برف را برای روحت سرخی انار را برای قلبت شیرینی هندوانه را برای عشقت و بلندی یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم یلدا مبارک.