درد دل 13
عزیز دل مامانی... خاله حاتی رفت و دوباره تنها شدیم و تعطیلی شما تموم شد.این روزا دلم بدجور گرفته.اصلا دل و دماغ هیچ کاریو ندارم.توی مدرسه حوصله حرف زدن با همکارامو ندارم.بعد از رفتن حاتی کلی گریه کردم.اومدی بغلم کردی گفتی : مامانی جون غصه نخور بازم میاد . اتوبوسش زود بر میگرده .و با اون دستای نرم و کوچولوت اشکامو پاک میکردی...صبح هم که میخواستم ببرمت مهد کلی گریه کردی که من حاتیمو میخوام.چرا رفت.من که پیشش بودم چرا تعطیل نشد ...قربونت برم...دلم برای گیلانم پر میزنه..... اگه دنیا بداره صدتا خوبی همه خوبی ایجا داره می گیلان فردا قراره بریم خواف خونه ع...