درد دل 5(کمی با تاخیر)
سلام ماه آسمون من فرشته ی زمین من شاهزاده ی خونه ی ما مامانی جونی منو ببخش که خیلی وقته چیزی برات ننوشتم.آخه اینروزا حسابی سرمون شلوغ بود.تازه ! اینترنتمونم قطع بود.وقتی از خونه ی مامان جون اومدیم , دایی علی و خاله فاطی هم با ما اومدن.روزایی که اونا بودن , همش دنبال خونه بودیم. تا اینکه یه خونه ی مناسب پیدا کردیم.بعدش هم مامان جون و خاله حاتی اومدن.همه دور هم بودیم.از خونه ی سلطانزاده اثاث کشی کردیم وبه این خونه اومدیم.نمی دونم وقتی بزرگ بشی اونجا رو یادت میاد یا ن...