عشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوونعشق رویایی من ،تمام زندگی من و بابایی ،بردیا جوون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
بهراد پسرک شیرین مابهراد پسرک شیرین ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

بردیـــ♥ـا و بهــ♥ــراد در آیینــ♥ــه

درد دل 12

1391/12/9 17:00
نویسنده : مامانی
301 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی ناز من...

این روزا خیلی خییییییییییلی مهربون شدی.همش نازم میکنی.بوسم میکنی وتوی خواب همش دنبالم میگردی.یه حرفایی میزنی که من و بابایی زا تعجب شاخ در میاریم که تو اینارو از کی شنیدی و کجا یاد گرفتی.یه عالم شعر بلدی که نمیدونم کی بهت یاد داده و یه عالم قصه از خودت در میاری.یه چن روزی هست که من آقا الاغه ام ني ني شكلكو شما آقا اسبه.کلا باید چهار دست وپا تو خونه راه بریم و با هم علف بخوریم یا اینکه شما شیری و منم روباه و باید با هم بریم شکار.شما شکار میکنی و من باید تا آخر بخورم و نباید سیر بشم.وقتی هم که خسته میشی سریع تبدیل میشی به شکارچی و مسلسلتو میاری و شکارم میکنی.پشتیارو میذاری روی هم و واسه خودت خونه درست میکنی و من وبابایی باید مهمونت بشیم و بیشتر از همه ی این بازیها مشغول بازیه سوپرگرانی هستی.تا چند وقت پیش مرحله های آسونش _به قول خودت مرد وحشتناک نداره _ رو بازی میکردی ولی الان همش مرحله های سختو میاری و بعد از کمی بازی صدا میزنی بابایی بیا کمکم کن.بابایی هم که این روزا درگیر تصحیح ورقه و امتحان و پایان نامشه ,چاره ای جز بازی برای تو نداره.من و بابایی رو ناز میکنی و میخونی :با من بشو همبازی ...راضی و خوشحالم کن...

پسر جون ناز من...

علاقه ات به زبان خیلی زیاده وبه من فهموندی که هیچی انگلیسی بلد نیستم.آناناس,موز,گل,فیل,ببر,پلنگ,ماهی,قطار,ماشین,یک ,دو,و.....رو یاد گرفتی.از همه ی اینا باحال تر اینکه: بابایی بهت boyرو یاد داد.سریع اومدی پیش من و گفتی: مامانی میدونی من چی توام؟؟؟گفتم چی عزیزم؟؟؟ گفتی : من boy توام....خیلی بهم چسبید.کیف کردم...

تازگیها دوباره بد غذا شدی وباید پای کامپیوتر بهت غذا بدم.هرچقدر سعی میکنم که این کارو نکنم,مبادا عادت کنی,نمیتونم.میگم مهم نیست هرجور شده باید سیرت کنم.میدونم اشتباه اما چیکار کنم نمیشه نشست و منتظر بود تا خودت کی میل داشته باشی...

رفتیم سد فریمان.خیلییییییی سرد بود ولی خوش گذشت.یه عالم ماچواسه بابایی که همه کاری واسه ما میکنه....love couple 04بابای شما بهترین بابای دنیاست.امروز دوتایی واسه بابا آب بردیم.بعد تا من خواستم صداش کنم تو سریع گفتی : شوههههههر....آخه من بعضی وقتا بابایی رو اینجوری صدا میکنم....مردیم از خنده...

اینم چند تا عکس

سد فریمان

سد فریمان

 

سد فریمان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

زهره مامان آریان
24 دی 91 0:07
چه پسر مهربونی که این همه به مامانش محبت می کنه. مامانی خوبه پسرت سرگرمت می کنه حوصلت سر نره یه وقت.برا همین هی باهات بازی می کنه
مامان بردیا
24 دی 91 12:40
عزیزم خیلی بامزه ای توهم مثل مو فرفری ما همش در حال شکاریقربونت برم کاش همه شکارچیها مثل شما تو مهربون بودن
فاطی
24 دی 91 19:51
الهه
24 دی 91 19:51
ووووووووووای.چه بامزه
الهه
24 دی 91 19:51
مامان روژینا
29 دی 91 0:14
ای جانم چه با مزه بازی می کنه مخصوصا وقتی باید چهار دست و پا تو خونه راه برین امان از دست این بچه ها اینم یه بوس ابدار برای بردیای خوشگل و با نمک خودم
دکتر های طب سنتی
30 دی 91 0:13
با سلام شما می تونید به مدت یک هفته به کوچولوتون دم کرده ی دارچین به میزان 5گرم با نصف لیوان آب جوش را روزی دو مرتبه بدهید . دم کرده آویشن با گل بابونه و گل زوفا و گل بنفشه را درمدت سرماخوردگی روزی دو یا سرمرتبه بدهید.
مامان علی مرتضی
30 دی 91 0:23
سلام مامان بردیای عزیزم ودوست خوبم خوبین؟بردیای عزیز وخونواده ی محترم خوبن؟فدای این پسر مهربون بشم میدونید چند روزیه علی مرتضی هم اینطوری شده همش منو بغل میکنه وتمام تنمو بوس میکنه نمبدونم علتش چیه ک بچه ها اینکارو میکنن بازم خوبه توی این سن از زحمات مامانشون تشکر میکنن انشالله تا اخر همین طوری باشن
راستی مامان بردیا شما الانم صومعه سرا زندگی میکنین؟اونجا برف میاد؟یا فقط رشت وروستاها...
میدونی خیلی دوس دارم بیام صومعه سرا اولین وآخرین بار سال 86 اومدم عروسی برادر شوهرم،بعد از اون هربار خواستیم بریم زنش میگفت:جانداریم نیاید جریانش مفصله سر فرصت میگم براتون


ایشالا با ما بیایین...ما مشهد زندگی میکنیم گلم
مامان علی مرتضی
5 بهمن 91 14:21
ای بابا یادم رفت نظر قبلی رو خصوصی کنم لطفا خوندین یا پاکش کنین یا تاییدش نکنین
مامان سام
29 بهمن 91 10:25
ماشاله چه پسر نازنین و عسلی