درد دل 2
پسر عزیزم ما الان اومدیم شمال خونه مامان جون وبابا جون.تو اینجا حسابی سرت گرمه.ازصبح تا شب با دایی علی جوونی وخاله حاتی وخاله فاطی مشغول بازی هستی.کلی هم با باباجونت حال میکنی.باهم میرین بیرون و رانی میخرین.میرین پیش اردکا.خلاصه حسابی بهت خوش میگذره.شبها تا ساعت سه بیداری وروزا تا ساعت یک خوابی.....
گل ناز و خوشگل من تو حالا مثل بلبل حرف میزنینمی دونی چه چیزایی می گی.همه از حرف زدنت کیف میکنن.باید بشینم تمام جمله هاتو بنویسم.
راستی یه چیز مهم......فدات بشم الهی......تو الان بیست و دو روزه که شیر نخوردی.پسرم واقعا کار سختی بود.خیلی دلم برات کباب شد.خیلی گناه داشتی.دو ماه طول کشید تا تو رو از شیر بگیرم.حالا عوضش عاشق شیر سرد شدی.........فعلا تا بعد.......عاشقتم مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی